×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم
× از دوستان گرانقدر که به وبلاگم سر میزنند و با نظراتشون امید میدهند بسیار سپاسگزارم...
×

آدرس وبلاگ من

sellay.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/betoooooo

عشق

گفتی زمین مجال رسیدن نمی دهد 

بر چشم باز فرصت دیدن نمی دهد 

وقتی نقاب محور یکرنگ بودن است 

معیار مهرورزی مان سنگ بودن است 

دیگر چه جای دلخوشی و عشق بازی است 

اصلاً کدام احمق از این عشق راضی است 

این عشق نیست فاجعه قرن آهن است 

من بودنی که عاقبتش نیست بودن است

 حالا به حرفهای غریبت رسیده ام 

فهمیده ام که خوب تو را بد شنیده ام 

حق با تو بود از غم غربت شکسته ام

 بگذار صادقانه بگویم که خسته ام 

بیزارم از تمام رفیقان نارفیق 

اینها چقدر فاصله دارند تا رفیق 

من را به ابتذال نبودن کشانده اند

 روح مرا به مسند پوچی نشانده اند 

تا این برادران ریاکار زنده اند

 این گرگ سیرتان جفاکار زنده اند 

یعقوب درد میکشد و کور می شود 

یوسف همیشه وصله ناجور می شود 

اینجا نقاب شیر به کفتار می زنند

 منصور را هر آئینه بر دار می زنند 

اینجا کسی برای کسی "کس" نمی شود

 حتی عقاب درخور کرکس نمی شود 

جایی که سهم مرد به جز تازیانه نیست 

حق با تو بود ماندنمان عاقلانه نیست 

ما میرویم چون دلمان جای دیگر است

 ما می رویم هر که بماند مخیر است 

ما میرویم گرچه ز الطاف دوست ان

بر جای جای پیکرمان زخم خنجر است 

دلخوش نمی کنیم به عثمان و مذهبش 

در دین ما ملاک مسلمان ابوذر است

 ما میرویم مقصدمان نامشخص است 

هرجا رویم بی شک از این شهر بهتر است 

ازسادگی است گر به کسی تکیه کرده ایم 

اینجا که گرگ با سگ گله برادر است 

ما می رویم،ماندن با درد فاجعه است 

در عرف ما نشستن یک مرد فاجعه است 

دیری است رفته اند امیران قافله

 ما مانده ایم و قافله پیران قافله 

اینجا دگرچه باب من و پای لنگ

نیست باید شتاب کرد مجال درنگ نیست 

بر درب آفتاب پی باج می رویم

 ما هم بدون بال به معراج می رویم

دوشنبه 3 بهمن 1390 - 8:59:05 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://armila.gegli.com

ارسال پيام

شنبه 8 بهمن 1390   9:38:05 PM

به چشمانت بیاموز که زیبایی ها را جست و جو کند

حتی در آسمان تیره و ابری هم
می توان ستاره پیدا کرد
حتی از دریای خروشان وطوفانی هم
می شود ماهی گرفت
اگر آب نیست وآفتاب بی رمق است
...می توان حتی گل ودرخت را در حافظه کاشت
و برگ و بارشان را به تماشا گذاشت
تنها باید به چشمهایمان بیاموزیم
که زیباییها را جستجو کنند
به گوشهایمان یاد بدهیم
که زمزمه های مهربانی را بشنوند
به قلبهایمان هشدار دهیم
که جز برای محبت وعشق نتپند

http://toop.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 3 بهمن 1390   10:37:23 PM

به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

لب تو میوه ممنوع، ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه، خداوند نشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند : نشد!


آخرین مطالب


شعر


شعر


حکایت ما


غصه نخور


.....


تلنگر


يلدا مبارك


لحظه دیدار


شعر


كاش


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

469369 بازدید

1105 بازدید امروز

1050 بازدید دیروز

5178 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements