سلام بر آرميلا خانم
از خانه مان، از خانه مان، آواره ام، از دست عشق، از دست عشق
سرگشته و، سرگشته و، بیچاره ام، از دست عشق، از دست عشق
هر نیمه شب دیوانه ای، در گوشه میخانه ای، گوید به خود افسانه ای
از دست عشق، از دست عشق، از دست عشق
از خانه مان، از خانه مان، آواره ام، از دست عشق، از دست عشق
سرگشته و، سرگشته و، بیچاره ام، از دست عشق، از دست عشق
پرورده کردم خانه و آآآآآ..... تا آواره گردم جهان
گشتم ضعیف و ناتوان، گشتم ضعیف و ناتوان از دست عشق
از دست عشق، از دست عشق، از دست عشق
از خانه مان، از خانه مان، آواره ام، از دست عشق، از دست عشق
سرگشته و، سرگشته و، بیچاره ام، از دست عشق، از دست عشق
با کس نگیرم الفتی، از خلق دارم وحشتی، جویم ز هر کس تهمتی
از دست عشق، از دست عشق، از دست عشق
از خانه مان، از خانه مان، آواره ام، از دست عشق، از دست عشق
سرگشته و، سرگشته و، بیچاره ام، از دست عشق، از دست عشق
هر نیمه شب دیوانه ای، در گوشه میخانه ای، گوید به خود افسانه ای
از دست عشق، از دست عشق، از دست عشق
از خانه مان، از خانه مان، آواره ام، از دست عشق، از دست عشق
سرگشته و، سرگشته و، بیچاره ام، از دست عشق، از دست عشق
پرورده کردم خانه و آآآآآ..... تا آواره گردم جهان
گشتم ضعیف و ناتوان، گشتم ضعیف و ناتوان از دست عشق
از دست عشق، از دست عشق، از دست عشق
از خانه مان، از خانه مان، آواره ام، از دست عشق، از دست عشق
سرگشته و، سرگشته و، بیچاره ام، از دست عشق، از دست عشق
با کس نگیرم الفتی، از خلق دارم وحشتی، جویم ز هر کس تهمتی
از دست عشق، از دست عشق، از دست عشق
از خانه مان، از خانه مان، آواره ام، از دست عشق، از دست عشق
سرگشته و، سرگشته و، بیچاره ام، از دست عشق، از دست عشق
از دست عشق . . .
از خانمان آواره ام ، از دست عشق ، از دست عشق
سرگشته و بیچاره ام ، از دست عشق ، از دست عشق
ای کاشکی بودی عَدَم تا باز رَستی از عَدَم
من سوزم از سر تا قدم ، از دست عشق ، از دست عشق
پرورده کردم خانمان ، سرگشته ام گِردِ جهان
گشتم ضعیف و ناتوان ، از دست عشق ، از دست عشق
هرنیمشب از گُلخَنی تا روز سازم مسکنی
مانند گلخن شد دلم ، از دست عشق ، از دست عشق
هر روز و شب دیوانه ای ، در گوشه ی ویرانه ای
گویم به خود افسانه ای ، از دست عشق ، از دست عشق
این سوی و آن سو می خزم ، سودای خامی می برم
انگشت به دندان می گزم ، از دست عشق ، از دست عشق